منجی بشریت

ای امیر عرفه  حال مناجات بده

بر گدای حرمت وقت ملاقات بده

ای امیر عرفه روح مناجات تویی

مشعر و سعی و صفا مروه ومیقات تویی

ای امیر عرفه حاجی زهرا برگرد

جان زهرا دگر از خیمه صحرا برگرد.

من در این خلوت خاموش سکوت

اگر از تو یادی نکنم میشکنم...

یا ابا صالح المهدی

دلم آشفته و غم بی امان است

که غم از دوری صاحب زمان است

سه شنبه شور و حالم فرق دارد

دلم مهمان صحن جمکران است

اللهم عجل لولیک الفرج

اي آنکه در نگاهت حجمي زنور داري

کي از مسير کوچه قصد عبور داري؟

چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابي

اي آنکه در حجابت درياي نور داري

من غرق در گناهم، کي مي کني نگاهم؟

برعکس چشمهايم چشمي صبور داري

از پرده ها برون شد، سوز نهاني ما

کوک است ساز دلها، کي ميل شور داري؟

در خواب ديده بودم، يک شب فروغ رويت

کي در سراي چشمم، قصد ظهور داري؟

هر جـمعه کــه میــگذرد از کـنـار مـن

افــزوده مــیشود بـه تب انتـــظار مـن

هر صبحدم که میدمد از مشرق آفتاب

 دارم امـیــــد اینکــه بیــاید نـگـار مــن

عمــرم کــفاف دیـدن روی تــرا نـــداد

باشـد که بـعد من گذری بر مـزار من

اللهم عجل لولیک الفرج الساعه

من از اشکی که میریزد زچشم یار میترسم

از آن روزی که اربابم شود بیمار میترسم

رها کن صحبت یعقوب و دوری و غم فرزند

من از گرداندن یوسف سر بازار میترسم

همه گویند این جمعه بیا ! اما درنگی کن

از اینکه باز عاشورا شود تکرار میترسم ...

اللهم عجل لولیک الفرج الساعه

ای آخرین توسل سبز دعای ما

آیا نمیرسد به حضورت دعای ما؟

شنبه،دوباره شنبه، دوباره سه نقطه چین…

بی تو چه زود میگذرد هفته های ما...

اللهم عجل لولیک الفرج الساعه

آخر به پایان میرسد این جمعه های انتظار

آخر رسد آن بت شکن آن یاور مرکب سوار

آخر رسد موعود مان آرام دل آرام جان

آن مرد شب آن مهربان آن مونس دل بی قرار

اللهم عجل لولیک الفرج الساعه

هر کسی بهر کسی ذکر و دعایی دارد 

ذکر ما بهر ظهور است میایی آقا؟!

اللهم عجل لولیک الفرج الساعه

یک روز نسیم خوش خبر می آید 

بس مژده به هر کوی گذر می آید

عطر گل عشق در فضا می پیچد

می آیی و انتظار سر می آید

عمرتون مهدوی

آقا سلام !

باز منم ، خاک پایتان .

دیوانه ای که لک زده قلبش برایتان !

در این کلاس سرد،حضورت واجب است

این بار چندم است که استاد غایب است؟

نرگس شکفته تو را داد میزند

آقا بیا که فاصله فریاد میزند

این روزها نمیشود اندوهگین نبود

دلواپس نهایت تلخ زمین نبود

امروز دلم عجیب تورا درد میکشد

دستم مدام واژه ی "برگرد " میکشد

امضا :دوچشم خیس و دلی در هوایتان .

دیوانه ای که لک زده قلبش برایتان